مؤلف تفسیر طبری ابو جعفر احمد بن جریر یزید بن کثیر بن غالب الطبری است که ابو علی بلعمی مترجم تاریخ طبری در همه جا باسم پسرجریر از او نام میبرد.
طبری در سال 2 سال آخر 224 و یا اوایل سال/225 هجری در آمل مازندران متولد شده است و در وجه تسمیه طبرستان چنین گفته است که:
در نزد ابو حاتم سجستانی که برای فراگرفتن علم حدیث حاضر شدم از شهرم پرسید پاسخ دادم.بعد وجه تسمیه طبرستان را سئوال کرد.گفتم نمیدانم پس چنین گفت:
چون طبرستان گشوده شد و آبادی آن آغاز گردیده زمین بود،پر از درخت و جنگل ازاینرو فاتحان ابزاری طلب کردند که بدان درخت را قطع کنند،مردم آنجا برای این کار تبرآوردند که بآن درختان را میبریدند.از اینرو سرزمین مزبور طبرستان خوانده شد.
وفات طبری روز دوشنبه 25 شوال در سال/310 هجری در بغداد اتفاق افتاد و در خانه خویش مدفون گردیده بعللی که گفته خواهد شد.
طبری در علوم و فنون گوناگون استاد بود و در اغلب آنها آثار گرانبها از خود بیادگار گذاشته است.در راه تحصیل علوم زحمات بسیار کشید.مسافرتهای زیادی نموده است.
یاقوت حموی در کتاب معج البلدان شرح مفصل و جامعی دربارهء زندگانی طبری،مقام علمی و آثار و تألیفات و سیر و اخلاق وی نوشته است.اهمیت مندرجات این کتاب از آن جهت است که اغلب آنها از روایت عبد العزیز بن محمد طبری منقول است.مأخذ دیگر ابو بکر بن کامل است که وی از شاگردان محمد بن جریر طبری بوده است.
ابن کامل گویدهء"طبری در هفتسالگی قرآن را از بر کرد،در هشتسالگی با مردم در در نماز جماعت حاضر شد و در نهسالگی شروع بنوشتن حدیث نمود".نیز از قول طبری گوید:
پدرم از اوان کودکی در تهیه وسائل تحصیلم سعی بلیغ بجا آورد و از هیچگونه همراهی و تهیه وسائل خودداری نکرد،در ری تحصیل را آغاز نمودم،بفراگرفتن و نوشتن علم حدیث پرداختم1".اولین استادم محمد بن حمید رازی بود.نوشتهاند که طبری متجاوز از صد هزار حدیث از ابن حمید فرا گرفت و آنها را نوشت.
محمد بن جریر بری بدرک صحبت استادان و مسایخ شهر توفیق یافت.یاقوت حموی اسامی این دانشمندان را در کتاب خود به تفصیل ذکر کرده است که از جمله ابو کریب محمد بن علاء همدانی بود وی از اجلهء علماء علم حدیث بشمار میآید2.
طبری به کوفه رفت و سپس به بغداد مراجعت کرد و آهنگ سفر مصر نمود و همواره بتحقیق و بحث و فراگرفتن علوم و احادیث مشغول بود.
طبری در مصر احادیث زیادی از مالک و شافعی و ابن وهب نوشت آنگاه قصد کشور شام کرد.
یاقوت در معجم الادباء حکایت ورود طبری را بمصر آورده است و نیز شرح ملاقات وی را با دانشمندان بیان کرده حکایاتی مشحون از کرامت نیز ذکر نموده است،طبری بعد از مدتی از مصر مراجعت و به بغداد عزیمت نمود مدت اقامت وی در آن شهرچندان طول نکشید.بسوی طبرستان زادگاه خود رفت این سفر در سال/290 هجری اتفاق افتاد.آنگاه پس از اندک مدتی دوباره بسوی بغداد عزیمت نمود ولی در این زمان در بغداد بازار جدال مذهبی رونق داشت و حنبلیان علماء و دانشمندان مذاهب دیگر را آزار میرسانیدند مجالس و محافل علماء و فقهاء بیشتر به ستیزه و جدال و مناظره دربارهء حقانیت مذهب و عقیده خود و ابطال مذاهب و عقاید دیگران برگزار میشد ازاینرو علم کلام و منطق در آن عصر رواج یافت.3
از جمله ابتلائات و اشکالات بزرگی که برای علماء و عقلاء پیدا شده بود کثرت نفوذ پیروان احمد حنبل بود.
حنبلیان مردمی متعصب و جامد بودند و عقل و برهان را در امور مذهبی بکار نمیبردند.
در تمام مواضیع و مسائل حتی در مرتبه توحید و اثبات صفات وجودی و عدمی خداوند که باید فقط متکی بدلیلی عقلی باشد و تعبد و تقلید در آن راه نیابد.تعبد صرف را رویه خود قرار داده بودند.
و چون در اثبات عقاید خود و ابطال عقاید دیگران پافشاری و اصرار داشتند.از این رو سخت مزاحم فلاسفه و علماء و پیشوایان سایر مذاهب اسلامی شده بودند و از هیچگونه آزار و اذیت دربارهء مخالفان مذهب و عقیدهء خود فروگذار نمیکردند.
طبری با مقام بلند و شامخی که داشت فروتن بود.هرگز خودبینی و غرور از وی دیده نشده است.اگر در مباحثه چیره میگردید کوچکترین حرکتی از او ظاهر نمیشد که دلیل خود پسندی و غروری و حقارت نادانی طرف گردد.
اگر کسی از او مسالهای میپرسید که نمیدانست با نهایت صراحت و سادگی جهل خود را نسبت بآن مسئله میگفت.اگر مسئله مذکور محتاج بمطالعه بود از سائل استمهال میکرد و موضوع را فرا میگرفت و بعد بحل اشکال میپرداخت.
درضمن مسافرتهای خود چون داخل مصر شد.جملهء دانشمندان بملاقات وی آمدند و هرکس در علمی که تبحر داشت طبری را میآموزد.تا آنکه روزی مردی نزد طبری آمد و مسألهای از عروض سئوال کرد.چون تا آن موقع به علم عروض میل و توجهی نداشت.پس بآن مرد گفت مقرر است که امروز در علم عروض سخنی نگویم.اما فردا نزد من آی تا در این موضوع بحثی کنیم.کتاب عروض خلیل بن احمد را عاریه گرفت و تمام شب را مطالعه نمود و فردا بحل مشکل عروض پرداخت.
روزی از اصحابش پرسید که آیا از تفسیر قرآن لذت میبرید.گفتند اوراق آنچه مقدار خواهد بود پاسخ داد،سی هزار ورق.گفتند این مقدار عمر انسان را بپایان میرساند،پیش از آنکه خود به پایان رسد.پس طبری آنرا در هزار ورق مختصر کرد.
سپس پرسید.آیا از تاریخ عالم از زمان آدم تا عصر ما لذت میبرید،پرسیدند کیفیت کتاب چگونه خواهد بود؟
طبری آنچه در مورد تفسیر گفته بود.در مورد تاریخ نیز تکرار کرد،همان پاسخ را شنید پس آنرا نیز خلاصه نمود.
چنانکه گفته شد.طبری برای تحصیل علم بزودی از زادگاه خویش رخت بربست.به ری عازم گردید.در آنجا در پیش محمد بن حمید رازی و مثنی بن ابراهیم آملی علوم احادیث بسیار فرا گرفت.
طبری بقصد درک مجلس درس ابو عبد الله بن محمد بن1حنبل که از ائمهء اربعه اهل سنت و جماعت بود.عازم بغداد گردید ولی باین کار توفیق نیافت.چه احمد بن حنبل اندکی پیش از ورود وی بجهان باقی شتافت.
باری طبری2در بغداد درک خدمت اکثر استادان و دانشمندان فقه و حدیث را نمود و از محضر3آنان استفاده شایانی برد.سپس بسوی بصره که در آن زمان از مراکز علم و ادب بود رهسپار گردید.4
بر عرش،سومی رؤیت خداوند بود چون هیچیک از عقلاء و دانشمندان اسلامی حاضر نبودند عقاید سخفیهء مذکور را بپذیرند از اینرو در معرض اذیت و آزار حنابله قرار میگرفتند.طبری نیز که خود از خردمندان بود.هرگز زیر بار عقاید مذکور نمیرفت.در نتیجه با پیروان فشری ابن حنبل در ستیز بود باین ترتیب:
هنگامیکه از سفر طبرستان مراجعت نمود.گروهی از متعصبان حنبلی قصد وی کردند و در مسجد جامع روز جمعه نزد وی آمدند و درباره احمد بن حنبل و حدیث جلوس بر عرش از وی پرسشهائی بعمل آوردند.اما طبری در کمال صحت و و شجاعت گفت:
"اما احمد بن حنبل خلاف او اعتباری ندارد و من تاکنون ندیدهام که از او حدیثی روایت شده باشد و ندیدهام برای او اصحاب و پیروانی که به سخنان آنان اعتماد و اعتباری باشد.اما حدیث جلوس بر عرش محال است.آنگاه شعری خواند و آن شعر این است:
سبحان من لیس له انیس و لا له فی عرشه جلیس
یعنی مزه و پاک خداوندی که یار و همدمی ندارد.در عرش برای او همنشینی نیست.پیروان احمد حنبل چون سخنان او را شنیدند.دواتهای خود را که از هزار فزونتر بود.بسویش پرتاب کردند.پس جریر از میان آن جهال که تعصب دیدهء حقیقتبین آنان را پوشانده بود برخاست بسوی خانه خویش رهسپار شد ولی حنابله او را تعقیب کردند و خانه ویرا سنگسار نمودند.در این موقع صاحب شرطه بغداد که موسوم بنازوک بود با جمعی از سربازان برای رهائی طبری آمد.مردم عوام را از اطراف خانه وی براند.طبری بیت مذکور را در پیشانی خود نوشته بود ولی طبق فرمان نازوک پاک شد و اشعاری مبتنی بر مدح احمد بن حنبل و جلوس به عرش نوشتند.
از مطالعهء احوال طبری چنین مفهوم میشود که طبری در فروع احکام و مسائل فقهی خود مذهب خاصی داشته است.از مجموع احادیث و اخبار و کلمات فقهاء و محدثان استنباط کرده بود.1او از هیچیک از مذاهب اربعه اهل سنت پیروی نکرده است،درصورتیکه اگر اهل سنت و جماعت بود.باید پیروی یکی از آن مذاهب چهارگانه باشد.
زادگاه وی2طبرستان است و این دیار از قدیم الایام گهواره مذهب شیعه3بود.مردم غیور آن با هدایت علویان مذهب اسلام را قبول کردند و ازآنروز نخست دل خود را بمحبت آل علی علیه السلام آکنده کردند.
دیالمه4از گیلان برخاستهاند و برای نخستینبار در ایران بترویج مذهب شیعه پرداختند.بنابراین طفولیت طبری در محیطی سپری شده است که شیعیان و آل علی(ع)در آن مکان نفوذ و قدرت معنوی داشتند.بنابراین تمایل به شیعه نسبت بوی در حکم(با شیر اندرون شد با جان بدر رود)را داشته است منتهی در محیط بغداد زندگی میکرده است.
تشیع طبری را مرحوم سید محمد باقر چهارسوئی اصفهانی صاحب کتاب روضات الجنات بیان کرده است.
بزعم عدهء مذهب طبری موسوم به جریره بوده است،اما این مذهب غیر از فرقهء سلیمانیه با جریریه است که پیروان آن معتقد بودند امامت بشوری است و امامت مفضول بر فاضل جایز است.میگفتند:اگرچه ابو بکر و عمر با مارت مخطی بودند،لیکن خطای آنان چنان نیست که دلیل کفرشان گردد.اما عثمان بسبب بدعتهائی که نهاد کافر شد
(1)-کشف الظنون حاج خلیفه ج 1 ص 473
(2)-الاتقان فی علوم القرآن سیوطی ج 2 ص 178
(1)-به کتاب ریحانه الادب،ج 3،ص 24 چاپ تبریز مراجعه شود.
(2)-به کتاب ریحانه الادب،ج 3،ص 24 چاپ تبریز مراجعه شود.
(3)-طبق ضبط تاریخ طبرستان تالیف سید ظهیر الدین بن نصیر الدین مرعشی در سنه 881 هجرای منطبعهء تهران سال 1333 ص 197 "همهء علماء برحسب دستور هارون شهادت دادن که موسی بن جعفر بمرگ طبیعی مرده است ولی احمد حنبل به این کار تن درنداد او را زجرها کردند.مع الوصف محضر را امضاء ننمود.
(1)-احمد بن حنبل بن هلال شیبان بن مروزی متولد ربیع الاول سنه 164 و متوفی در 241 هجری در بغداد.
(2)-بشرح حال محمد بن جریر طبری نوشته آقای دکتر محمود شهابی چاپ دانشگاه تهران رجوع کنید.
(3)-شرح حال محمد بن جریر طبری چاپ مصر نگارش ابو زهره
(4)-معجم الادباء،ج 18 ص 41 منطبعهء مصر مطبعهء دارا المامون
(1)-برای اطلاع بیشتر به رسالهایکه آقای دکتر علی اکبر شهابی تصنیف کردهاند مراجعه شود.
(2)-برای مزید اطلاع از احوال مردم طبرستان به کتاب تاریخ طبرستان تألیف سید طهیر الدین بن نصیری الدین مرعشی مراجعه شود.
(3)-اول کسی که در اسلام به طبرستان آمد در ایام خلافت عمر حسن بن علی علیه السلام بود(تاریخ طبرستان بهاء الدین محمد بن حسن بن اسفندیار)
(4)-قسمت دوم تاریخ طبرستان بهاء الدین،ص 298.